\آمریکا مىگوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمىگوید: «بیایید رابطه برق

بسمه تعالی

یimages

عسل و الواط!

 

سروش سیاری

سیاست خارجی همواره و در مقاطع مختلف عمر دولت‌ها از جمله پُرمناقشه‌ترین مباحث بوده و امروز نیز هست. سیاست خارجی به همان اندازه که نشان از عزم و عزت یک ملت دارد به همان اندازه نیز بر افکار عمومی جهانیان تأثیر می‌گذارد چرا که پشتوانه مردمی در اعلام و اعمال این سیاست‌ها نقش بسزایی دارد. مردم ایران نیز در انقلاب اسلامی با صدای بلند عزم خود را برای کسب عزت بین‌المللی در سایه استقلال‌خواهی به معنای تن ندادن به سیاست‌های استعماری و استکباری ابرقدرت‌ها به رُخ دنیا کشید. حال بعد از گذشت بیش از سه دهه از رُخداد آن انقلاب تمدن‌ساز و نمایان شدن آخرین تیرهای ترکش استعمار و استکبار، فرصتی برای از دست رفتن نمانده. نباید با آزمون و خطا، تکرار تجربه‌های ناموفق گذشته و یا حرکت در خلاف جهت عزت، حکمت و مصلحت مدنظر رهبریِ انقلاب آسیب‌پذیری سرمایه‌های مادی و معنوی کسب شده به برکت مقاومت را بالا برد. خجالت‌آور است که در این مسیر با چشم‌پوشی از خصومت‌های دشمنان ایران اسلامی و یا دلسردی نسبت به آرمان‌های انقلاب و امام(ره)- که مبتنی بر وعده‌های صریح قرآن می‌باشد.- و یا با نگاهی خوشبینانه‌تر تفسیر نادرست و شخصی از آن آرمان‌ها، بی‌تدبیری خود را به پای برداشت‌های غلط این روزهای سیاستمداران مدعی از واقع‌بینی بگذاریم و دائماً چشم انتظار لبخند ابرقدرت‌ها باشیم. اتفاقاً نگاه واقع‌بینانه به اوضاع فعلی جهان این است که غرب به هیچ وجه از اهداف خود کوتاه نخواهد آمد و به دشمنی‌های خود تا به زانو در آوردن مخالفانش ادامه می‌دهد. آنچه ساده‌لوحانه است این است که از این واقعیات غفلت کنیم. آنگاه مبرهن است که کار انسان‌های ساده‌لوح و مغرض نتیجه یکسانی خواهد داشت. در یک نگاه کلی می‌توان دو واقعیت مرتبط با بحث را بدین صورت عنوان کرد:

1.       اگر عملکرد کشور آمریکا را در برخورد با چالش‌های بین‌المللی بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که تنها نقطه اتکای غرب، منطقِ قدرت آنهاست و این در حالی است که تنها نقطه ضعف آنان نیز قدرتِ منطق کشورهایی مانند جمهوری اسلامی است که تسلیم خوی استکباریِ ریشه دوانده در ساختار حکومتی غرب نمی‌شوند. حال با در نظر داشتن این واقعیت اگر بخواهیم عملکرد اخیر دولت در حوزه دیپلماسی را تحلیل کنیم باید گفت این تفکر که اگر در فرآیندهای حل مسائل فی‌مابین ما و برخی کشورهای غربی، ایران از مواضع خود- شامل مواردی که جزء حقوق مسلم ملی باشد یا نباشد- اندکی کوتاه بیاید و یا بخواهد با آنها معامله‌ای انجام دهد، کشورهای غربی نیز از سیاست‌ها و مواضع خود کوتاه می‌آیند تفکری است باطل و بس خوشبینانه! چرا که غرب و مشخصاً آمریکا اصلاً و اصولاً نه تنها در پی حل مسئله نیستند بلکه با ظهور و بروز مسائل به رتق و فتق امورات می‌پردازند. سیاست‌های اعمالی آمریکا در منطقه آسیای غرب و جنوب غرب را مرور کنیم: در حالیکه چند ده سال است که مردم این مناطق در آرزوی صلح و ثبات به سر می‌برند ولی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی دائماً در حال گِل‌آلود کردن آب برای ماهیگیری هستند.

2.       سیاست خارجی آمریکا در دوران اوباما که با شعار تغییر سر کار آمد تا بحال نتوانسته مشکلات چندین و چند ساله این کشور را در صحنه بین‌المللی رفع کند. اصلی‌ترین چالش دولت اوباما که بی‌نصیب از تیغ تیز منتقدین وی نمانده است همانا ایران و نهضت عظیم بیداری اسلامی است که تا به امروز لاینحل باقی مانده است. بعد از شکست سیاست‌های آمریکا در سوریه و بخصوص طرح حمله به این کشور و افزایش انتقادها به کاخ سفید، اوباما ناچار شد برای بازگرداندن وجهه از دست رفته خود حداقل ژست حل مسائل مورد مناقشه را بگیرد. این موضع ضعف آمریکا در حواشی به وجود آمده در سفر رئیس جمهور به نیویورک کاملاً مشخص بود. هر چند رسانه‌های غربی هیچ اذعانی به این موضع ضعف آمریکا نکرده و نمی‌کنند. در دولت اول اوباما، با انتصاب هیلاری کلینتون به سمت وزیر خارجه شعار تغییر اوباما در برخورد با ایران به حاشیه رفت. با به نتیجه نرسیدن سیاست‌های وی در قبال ایران که خودش نیز بارها به آن اذعان کرد، با انتصاب جان کری که زمانی در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا دم از مذاکره با ایران در موضوعات مختلف از جمله افغانستان می‌زد، کاخ سفید امیدوار بود که بتواند حداقل تغییری در چهره آمریکای بعد از بیداری اسلامی بوجود بیاورد. با حواشی پیش آمده در سفر اخیر آقای روحانی به نیویورک، اوباما امتیاز بزرگی از یازدهمین دولت جمهوری اسلامی برای بازیابی وجهه ابرقدرتی خود گرفت. اگر عاقلانه بیاندیشیم، کاخ سفید در برابر جمهوری اسلامی‌ای که 35سال است رذالت‌های استکبار را با همه وجود درک کرده است و فضای تنفسی‌اش را در هر آن جایی که او حیاط خلوت خود می‌داند، تنگ کرده است نمی‌توانست از راه‌هایی غیر از اینگونه ژست‌های دیپلماتیکی که غیر از چند تحلیل خبری، در عمل چیزی به ارمغان نمی‌آورد وارد شود.

      ای کاش دولتمردان ما و طرفدارانشان این مهم را درک می‌کردند که صرف تعارفات دیپلماتیک نیز به مانند آنچه در پرونده هسته‌ای ایران در زمان مسئولیت آقای روحانی در شورای عالی امنیت ملی روی داد، تنها و تنها در عکس یادگاری گرفتن و چند صباحی پشت میز مذاکره نشستن خلاصه می‌شود و بس! به خصوص در این شرایط که غرب علیرغم ادعاهای خود مبنی بر گشوده شدن پنجره‌های دیپلماسی به روی ایران و راه‌حل‌های سیاسی برای حل مسائل منطقه، به دنبال وقت‌کُشی است. بدین معنا که با گذشت زمان علاوه بر اینکه فشارها ادامه می‌یابد، دنباله‌دار شدن تعارفات دیپلماتیک مذکور چهره آمریکا و متحدانش را بعنوان منادیان صلح بازسازی می‌کند. آیا این توهین به دولت و ملت ایران نیست؟!

     فراموش نکنیم که اگر هر دو طرف با جدیت وارد مذاکرات شوند، آمریکا همان رفتاری را با تیم جدید سیاست خارجی خواهد داشت که تابحال در طول تاریخ مذاکرات با سایر مذاکره‌کنندگان داشته است. آنوقت همین حضرات داعیه‌دار دیپلماسی به این نتیجه می‌رسند که این آمریکا است که اصول مذاکره را زیر پا می‌گذارد و به هیچ چیزی جز منافع نامشروع خود نمی‌اندیشد. ظاهراً قرار است ما از یک سوراخ چندین بار گزیده شویم!

"آمریکا مى‌گوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمى‌گوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم.» مذاکره یعنى چه؟ یعنى آن پیوندى را که جمهورى اسلامى قطع کرد و برید و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانه ملت‌هاى دنیا به این نظام جلب شود، این را دو مرتبه برقرار کند. یعنى در درجه اول، یک ضربه نمایان به جمهورى اسلامى بزنند و از آنجا که تبلیغات هم در دست آنهاست، در دنیا منعکس کنند که «جمهورى اسلامى، از حرفهایش برگشت!» به چه دلیل؟ به این دلیل که نشسته است و با آمریکا مذاکره مى‌کند.

آنوقت یک یأس عمومى در تمام ملتها- در آسیا و درآفریقا و در کشورهاى گوناگون و در خود اروپا و در خود آمریکا به وجود آید. ملت‌هایى که امید پیدا کرده‌اند- مسلمانان و حتى بعضى غیرمسلمانان- ناامید شوند و آن چهره با صلابت امام بزرگوارمان که روى جمهورى اسلامى را پوشانده و آنها را وادار به حرکت مى‌کرده است مخدوش گردد و بگویند: «نه آقا! جمهورى اسلامى هم توبه کرد!» یا بگویند: «چون امام رفت، جمهورى اسلامى ایران توبه کرد!» اگر یادتان باشد، بعد از رحلت امام یکى از شاه‌بیت‌هاى تبلیغاتى دشمن، همین بود که: «امام رفت و اینها دیگر راه امام را رها کردند.» براى این‌که همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ یا این را بگویند یا بالاتر از این را. بگویند: «امام کى گفته بود ما با آمریکا مذاکره نکنیم؟!

کى امام چنین حرفى زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام کى ما را نهى کرده است؟!» یعنى حتى تصرف کنند در نظرات امام، تصرف کنند که در میانِ صدها سخنرانى و بیان قاطع و صریح اینطور اظهار شده است. اولین ضربه‌اى که با این کار مى‌خواستند بزنند این بود که جمهورى اسلامى را از آبروى خودش، از آن حیثیت و صلابت و قدرت و قامت استوارى که در چهره‌ها و خاطره‌هاى ملت‌هاى مسلمان در دنیا پیدا کرده است ساقط کنند. ملت ایران مگر ملت کوچکى است؟! ملت ایران، فلان ملتِ از زیر بوته درآمده اروپایى یا آفریقایى که نیست! ملت کهنِ ریشه‌دارى است که هزاران سال سابقه دارد. هزار و سیصد، چهارصد سال بعد از اسلام، همیشه در اوج ملت‌هاى مسلمان قرار داشته است. آن وقت این ملت، آن هم با این انقلاب، آن هم با آن حرف‌ها، همه چیز را گذاشت کنار و توبه کرد؟! آمد شروع کرد با آمریکا مذاکره کردن؟!

به صِرف اینکه جمهورى اسلامى بگوید «بله؛ ما مذاکره را قبول داریم.» یا این را بفهماند، یا طورى مشى کند که معلوم شود حرفى ندارد که با آمریکا مذاکره کند، این، اوّلین ضربه است. و بعد، تازه شروع تحمیلهاست."(بیانات در دیدار دانشجویان1372/08/12)

بنابر آنچه گفته شد مهمترین دلیلی که مذاکرات به سبک آمریکایی در هر موردی به نتیجه نمی‌رسد آن است که آمریکا مذاکره را صرفاً برای مذاکره می‌خواهد و نه برای حل مسائل. لذا مذاکره نکردن ایران از موضع قدرت و مذاکره کردن آمریکا از موضع ضعف تحلیل می‌شود. پس نباید اینگونه اندیشید که ایران از مذاکره می‌ترسد یا این ایران است که تمایلی به تعامل با جامعه به اصطلاح جهانی ندارد که این دقیقاً همان چهره‌ای است که رسانه‌های پُرشمار جبهه کفر و الحاد از جمهوری اسلامی به تصویر می‌کشند. ضمن اینکه ذوق زدگی مفرط رسانه‌های حامی رئیس جمهور درباره گشوده شدن باب مذاکره نشان می‌دهد که آنها در جریان بسیاری امور نیستند:

"دوتا تجربه کوتاه مدت هم داریم: یکى مذاکرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود که من در سخنرانى عمومى گفتم که ما این مذاکره را قبول می‌کنیم و رفتند مذاکره کردند. یکى هم در دولت‌هاى قبل بود درباره یک موضوعى که آمریکایى‌ها پیغام دادند یک مسئله امنیتى مهمى هست، دولت دو سه دور مذاکره کرد. آمریکایى‌ها معمولاً در مذاکره اینجورند که وقتى در مقابل استدلال متین کم مى‌آورند، وقتى نمی‌توانند استدلالى که قابل قبول و منطقى باشد ارائه کنند، متوسل می‌شوند به زورگویى و چون زورگویى روى جمهورى اسلامى اثر ندارد، یکطرفه اعلان می‌کنند که مذاکرات تعطیل! این چه جور مذاکره‌اى است؟! در هر دو مورد اینجورى شد. البته از کیفیت مذاکرات می‌فهمیدم این‌ها دارند به چه مسیرى می‌روند. گزارشش را براى من می‌فرستادند. بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم این مذاکره را قطع کنید. هنوز اقدام نکرده، آنها یکجانبه اقدام کردند؛ اینجورى‌اند. ما اهل مذاکره‌ایم اما نه با آمریکا.

علت هم این است که آمریکا صادقانه مثل یک مذاکره‌کننده معمولى وارد میدان نمی‌شود. مثل یک ابرقدرت وارد مذاکره می‌شود. ما با چهره ابرقدرتى مذاکره نمی‌کنیم. ابرقدرتى را بگذارند کنار، تهدید را بگذارند کنار، تحریم را بگذارند کنار، براى مذاکره یک هدف و نهایت مشخصى فرض نکنند که باید مذاکره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شیراز، در سخنرانى عمومى اعلام کردم، گفتم ما قسم نخورده‌ایم که تا آخر مذاکره نکنیم. مذاکره نمی‌کنیم به خاطر این عوارض است. به خاطر این است که این‌ها مذاکره‌کننده نیستند. این‌ها می‌خواهند زور بگویند. مثل آن الواطى که وارد می‌شد توى دکان، عسل دوست داشت. می‌پرسید شیشه‌ عسل چند است؟ می‌گفت مثلاً صد تومان، دست طرف را می‌گرفت فشار می‌داد، این کاسب بیچاره می‌ترسید دیگر؛ زیر فشارِ او می‌گفت: خوب، هر چه شما بگویید! می‌گفت سى تومان، می‌گفت خیلى خوب! این که مذاکره نشد، این که معامله نشد.

اگر می‌توانند دست دیگران را فشار بدهند، آنها را وادار کنند که از صد تومان بیایند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زیر بار این فشارها نخواهد رفت. او هم به سبک خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگویى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى که نردبان پوسیده‌اى هم هست، پایین بیایند، اشکالى ندارد. اما تا وقتى که آنجور است، امکان ندارد."(بیانات در دیدار با مسئولان نظام1389/05/27)

حال سؤال اینجاست که تأکید بیش از حد وزیر خارجه کشورمان بر عدم ساخت سلاح هسته‌ای در ایران و یا تلاش ایران برای رفع نگرانی‌های بین‌المللی و... آیا غیر از بازی کردن در زمینی است که سران کشورهای غربی و لشگر عظیم رسانه‌ای آنها طراحی کرده‌اند؟! به طور کلی نگاه جمهوری اسلامی به مسئله هسته‌ای فراتر از بحث پیرامون ساخت سلاح هسته‌ای و یا استفاده غیر صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است. لذا مذاکره پیرامون این موضوعات صرفاً وقت‌کُشی و تنزل دادن سطح بحث است که کاملاً مطابق با خواسته طرف غربی است. در نتیجه همانگونه که تأکید اوباما در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر عدم تدارک ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای، حرف تازه‌ای نیست مطالب عنوان شده توسط آقای ظریف نیز گفتمان جدیدی در دیپلماسی هسته‌ای ایران محسوب نمی‌شود.

اینگونه مواضع از سوی مسئولان دولتی کشور در حقیقت به رسمیت شناختن لجن پراکنی‌های امپراطوری رسانه‌ای بیمار غرب علیه چهره مقتدر و مظلوم جمهوری اسلامی است. از سویی دیگر، تأکید تیم سیاست خارجی دولت یازدهم از جمله شخص رئیس جمهور بر اینکه حقوق مسلم ملت ایران- غنی‌سازی- معامله و مذاکره‌پذیر نیست نیز بیشتر به یک ژست دیپلماتیک می‌ماند تا سیاست جدی برای مذاکره. چرا که غرب دقیقاً با غنی‌سازی در خاک ایران مشکل دارد و نه آنچه- ساخت سلاح هسته‌ای- بدان وانمود می‌کنند. بنابراین طبیعی است که اگر عقب نشینی و یا برنامه‌ریزی خاصی انجام نشود تعلیق غنی‌سازی از مهمترین خواسته‌های کشورهای غربی در مذاکرات آتی خواهد بود.

موضع ما در برابر دشمنان، موضع تهاجمی است و نه تدافعی. سمپاشی‌های جبهه استکبار علیه ملت ایران، منطقی جز خشم و کینه عمیق و تمام نشدنی نسبت به اسلام و انقلاب ندارد. پس لزومی ندارد که منابع و منافع نظام را در راستای اخم و لبخندهای غرب که هر دوی آنها به یک معناست، بسیج کرد. در زمانی که دشمنان این مُلک و ملت شکستن خطوط قرمز ملی و مذهبی ما را آزادی بیان می‌نامند، به رسمیت شناختن خطوط قرمز توهمی غرب تحت لوای گفتگوی تمدن‌ها و تنش زدایی نمی‌تواند عاقلانه باشد. نماز جمعه تاریخی رهبر انقلاب در 29خرداد1388 را به خاطر بیاوریم: "آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهایى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم از زبان این دولتمردان آمریکایی صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟!" همینطور باید گفت آیا غرب اصلاً مقوله‌ای به نام تمدن اسلامی را قبول دارد که با آنها گفتگوی تمدنی داشته باشیم؟! در این شرایط، تنش زدایی آیا غیر از عقب نشینی از اصول اصیل انقلاب، نادیده انگاشتن تهدیدات علیه کشور و یا به تعبیر بهتر همان نسخه هزار بار جویده شده توهم توطئه معنا می‌دهد؟! آیا در این شرایط، طرح کردن مسئله هسته‌ای ایران و مانور کُشنده تبلیغاتی علیه صلح‌آمیز بودن آن انحراف افکار عمومی از اصل موضوع نیست؟!

به هر حال، نگارنده تنها نقطه قوت دیپلماسی دولت یازدهم را در تجربه مذاکرات هسته‌ای آقای روحانی در زمان تصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی می‌داند. القای شُک و بُهت به کارگزاران آن زمانِ سیاست خارجی کافی بود تا غرب بتواند نتیجه چندین ساله خود برای منزوی کردن ایران را با شادی به نظاره بنشیند. اظهارات تونی بلر درباره تعلیق غنی سازی و تعطیلی تأسیسات هسته‌ای ایران مبنی بر اینکه: "میوه حمله به عراق را در تهران چیدیم!" بسیاری از اهالی سیاست را از خواب بیدار کرد و فهمیدند که هدف اصلی تحرکات کاملاً مشکوک آمریکا در خاورمیانه چه بود و آنها چه می‌اندیشیدند! اینکه شخص رئیس جمهور نیز بارها موضوع هسته‌ای را نماد غرور ملی نامیده است نشان می‌دهد که تجربه تلخ گذشته باید سرلوحه کار 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92/7/30ساعــت 7:20 صبح تــوسط عباس | نظر